ملاحظات تاریخنگارانه در بهرهگیری از اسناد امنیتی
بسماللهالرحمنالرحیم
حدود دو دهه است که اسناد امنیتی ساواک را منتشر میکنیم البته هیچ جا سابقهای نداریم یا خیلی کم است که اسناد اطلاعاتی در جهان منتشر شده باشد، هیچ سازمان امنیتی این کار را نمیکند؛ اما با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی، این اسناد بعد از انقلاب دارد منتشر میشود. البته اسناد خام منتشرشدهاند که برای محقق غیرمتخصص واقعا مشکل است که ابعاد نیمه پنهان آنها را هم ببیند. پشت آنها ذهن اطلاعاتی افسر ساواک و موساد و سایر دستگاههای اطلاعاتی، چیزی را به قلم میآورد و چیز دیگری را هم در ذهن دارد که به خاطر ملاحظات امنیتی نمیآورد، این است که هر مورخ سراغ این اسناد میرود باید این ملاحظات را مد نظر داشته باشد. اکنون هم که بعضی اوقات تحلیلها متفاوتی میبینیم به خاطر همین نیمه پنهان است. ساواک چهار دوره مهم، براساس آن چهار فردی که رئیس ساواک بودند (بختیار، پاکروان، نصیری و مقدم)، داشت. در بیش از دو دهه فعالیت ساواک، در دوره اول که شکلگیری ساواک از 1335 تا 1340 است، نیروهایی که به بدنه ساواک ملحق شدند از نیروهای انتظانی، شهربانی و ارتش بودند که فعالیت اطلاعاتی را شروع کردند که یک خامی و تجربه پایین در گزارشها و تحلیلهای آنها مشخص است. بعداً که به اصطلاح سرویسهای اطلاعاتی موساد و سیا آمدند، به تدریج عوامل ساواک به لحاظ حرفهای رشد کردند. این گزارشها ضعف دیگری هم داشتند: منبع سوادش کم یا بعضی مواقع بیسواد بود، فهم و شعور علمی و فرهنگی نداشت؛ خطیب روی منبر صحبتی میکرد و آن فرد یک برداشت ذهنی میکرد و از دو ساعت سخنرانی مثلاً یک صفحه یا چند خط مینوشت. البته این امر برای مبارزان انقلابی امتیازی بود ولی ما از گزارش این سخنرانی دو سه ساعته که می توانست ده بیست صفحه باشد محروم ماندهایم. نیمه پنهان این اسناد، بسیار مهم است. شهید [سید محمدرضا] سعیدی[1] زیر شکنجههای ساواک به شهادت میرسد و شما در اسناد چیزی نمیبینید. آقای [حسین] غفاری[2] با سکته شهید میشود شما چیزی نمیبینید؛ آقامصطفی خمینی در عراق به شهادت میرسند، ساواک قبل از اینکه اعلام کنند دلیل فوت ایشان چه بوده است اعلام میکند سکته قلبی بوده است در حالی که چنین نبوده و اسناد و مدارک نشان میدهد که ایشان توسط ساواک به شهادت رسیده؛ همینطور شهید غفاری و شهید سعیدی. در این قسمت برای نمونه یک سند را با هم بازخوانی میکنیم.
این مطلب مربوط به 1/6/1357 است، ساواک به ادارات خود در سراسر کشور اعلام میکند که «به قرار اطلاع خمینى داراى بیماریهاى مزمن از قبیل کمر درد و ناراحتى قلبى است که به علت کهولت سن گهگاه شدت مییابد و او را بسترى مینمایند و با توجه به اینکه این بیماریها هر آن ممکن است وی را از پاى درآورد اصلح است بیماریهاى او به طور مداوم بین مردم ایران شایع شود تا چنانچه فوت نمود عناصر افراطى و فرصتطلب نتوانند از مرگ او مانند مرگ پسرش بهرهبردارى تبلیغاتى نمایند». این درحالیاست که امام در شهریور 57 اصلا بستری نشده و در نجف دارد فعالیتش را انجام میدهد. در ادامه مینویسد که با توجه به اینکه این بیماریها هرآن ممکن است او را از پی درآورد، شایعه شود که آقای خمینی فوت میکند یا فوت کرده است. حال پرسش این است که ساواک چرا دست به این کار میزند؟ پایینتر میگوید که این شایعات را منتشر کنید که مثل شهادت آقا مصطفی نشود، که یکدفعه همه بگویند ایشان را رژیم کشته است. در ادامه سند میگوید که کل ادارات ساواک سراسر کشور آمادهباش و ظرف این چند روز تمام نیروها به خط باشند؛ از رؤسای ساواک و پرسنل کسی نروند و یا اینکه یکسوم یا نصف نیروها باید در حالت آمادهباش باشند و در محل کار حضور داشته باشند که اگر اتفاقی افتاد بتوانیم مقابله کنیم. بنده نتیجه میگیرم ـ البته گمانه است ـ که در این مقطع زمانی، ساواک دنبال عملیاتی برای حذف یا در واقع شهادت امام در نجف بوده است. که هم این شایعات را کرده و این طرف هم همه را آماده باش داده که اگر اتفاقی افتاد برای مقابله با حرکتهای مردمی حضور داشته باشند؛ و مرحله بعدی هم که شهادت خود امام بود که قطعاً آنها فکر میکردند با شهادت ایشان میتوانند پیشروی و پیروزی انقلاب را کنترل کنند. در پایان تأکید میکنم که مواردی از این دست در اسناد و مدارک ساواک زیاد است و میبایست این قسمت پنهان اسناد را نیز در تحلیلها مورد توجه قرار دهیم.
[1] سید محمدرضا سعیدی (۱۳۰۸-۱۳۴۹)، مشهور به آیتالله سعیدی، ضمن تحصیل، تدریس و تبلیغ به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی علیه حکومت پهلوی پرداخت و در پیشبرد نهضت امام خمینی نقش موثری ایفا کرد؛ از اینرو تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و پس از شکنجههای بسیار در زندان، در خرداد 1349 به شهادت رسید.
[2] آیتالله حسین غفاری (۱۲۹۳ـ۱۳۵۳)، از علمای مبارز علیه حکومت رژیم پهلوی. او دروس علوم دینی را در حوزه علمیه تبریز و حوزه علمیه قم نزد آیات عظام همچون امام خمینی، سیدمحمد حجت کوهکمرهای، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، علامه طباطبایی و سیداحمد خوانساری فرا گرفت. وی به توصیه امام خمینی برای ادامه مبارزه به تهران رفت. او بارها به زندان افتاد و شکنجه شد. او سرانجام در دی 1353 در زندان به شهادت رسید.
بخش چهارم سمینار کارنامه ساواک