مصاحبه با آیت الله جعفر سبحانی


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۴:۳۷:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۴:۴۱:۱۷
مصاحبه با آیت الله جعفر سبحانی

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با حضرت آیت الله جعفر سبحانی
در تاریخ: 77/4/1، شماره ردیف مصاحبه: 345، مصاحبه كننده: فاطمه نورایی نژاد
صدای حضرت آیت الله جعفرسبحانی


ـ در مورد علامه طباطبائی  نابغه علوم اسلامی هم اگر توضیحاتی بفرمائید، خوشحال می شویم. 
ـ علامه طباطبائی اعلی الله مقامه، در سال 1321 هجری قمری در تبریز دیده به جهان گشود. مدتی در تبریز تحصیل كرد [تا اینكه] در سال 1344 هجری قمری (1304 هجری شمسی) به سوی نجف مهاجرت كرد. یازده سال تمام در نجف بود و فلسفه را پیش مرحوم آقا سیدحسین بادكوبی، ریاضیات را پیش آقا سیدابوتراب خوانساری و فقه و اصول را خدمت مرحوم آیت الله نائینی و آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی فرا گرفت. بعداً در سال 1354[ق.] به تبریز برگشت و شش سال تمام، در گوشه های شهرستان تبریز و در قریه كوچكی به نام شادآباد، تنها مشغول مطالعه و تحقیق شد. همانطور كه مرحوم صدرالمتألّهین برای خود در اطراف قم یك مركزی داشت و در آنجا به تحصیل و تحقیق معارف پرداخت، ایشان هم در همان قریه مشغول كار بود. هنگامی كه اوضاع در آذربایجان مشوّش شد و حزب دموكرات امور را به دست گرفت، ایشان هم ترجیح داد كه تبریز را به عزم قم ترك كند. استخاره به قرآن كرد و آیه مناسبی آمد و در سال 1365 هجری قمری (برابر با 1325 هجری شمسی) وارد قم شد. 
ایشان از همان روز اول، خلأ حوزه را پر كرد. آنچه را كه در حوزه نیاز بود، تدریس كرد و آنچه را كه نیاز نبود، تدریس نكرد. در آن زمان فلسفه رو به افول گذارده بود. مرحوم حضرت امام، فلسفه را ترك كرده بود و مشغول تدریس علوم دیگر بود. در آن زمان، تهاجم از ناحیه ماركسیستها نسبت به اسلام زیاد بود. ایشان [تدریس] فلسفه را شروع كرد و همانند مشایخ بزرگ، مسائل عرشی را فرشی كرد. آنچه را كه انسان تصور می كرد در عالم بالاست و دست [عقل بدان] نمی رسد، آنچنان بیان می كرد كه در قلمرو حس و لمس انسان بود. از این گذشته، این مرد بزرگ دارای اخلاقیات فوق العاده بود. از نوادر روزگار بود. مردی بود كه اگر جناب عالی با ایشان به سفر می رفتید، هرگز احساس نمی كردید كه آگاهی علمی دارد و اگر كسی از ایشان سئوال نمی كرد، تا یكسال دیگر سخن نمی گفت. ساكت بود، مگر اینكه كسی مسأله ای را از او سئوال كند. 
رؤیت صور غیبی برای او كار آسانی [بود] و صور برزخی را به آسانی می دید. هیچ حقیقتی تا جائی كه برای بشر عادی ممكن است، بر او مخفی نماند، مگر اینكه خلّاق متعال پرده را بر او گشود و واقعیات را علی ماهو علیه دید. البته انسان كتومی بود، به این زودی حقایق را نمی گفت و به آسانی حقایقی را كه دیده بود، بیان نمی كرد. انسان فكر نمی كرد كه ایشان حتی اولین مرحله عرفان را طی كرده و به واقعیات رسیده باشد. علاوه بر این، ما در تمام زندگی از ایشان «انا» نشنیدیم، «من» نشنیدیم. هرچه می گفت، «ما» می گفت. خیلی از جاها می گفت كه نمی دانم و باید مراجعه كنم. این از ویژگی های ایشان بود.
 از نظر منطق فوق العاده منطقی بود، در قدرت منطق برای خود نظیری نداشت: هم ریاضیاتش عالی و خوب بود و هم مسائل فلسفی را می دانست. در حقیقت، فلسفه دان نبود، فیلسوف بود. فرق است بین كسی كه فلسفه دان باشد با كسی كه فیلسوف باشد. او فیلسوف بود و برای خود افكار و مبانی فلسفی داشت.