مصاحبه تاریخ شفاهی با خانمها ثمینه و پروانه باغچهبان
خاطره
ثمینه-اسم پدر من جبَار است. فامیلیاش قبلاً عسگرزاده بود، تولدش در رضائیه بوده و در خردسالی به همراه پدربه ایروان رفتند. خیلی تحت تأثیر تعلیمات پدر بود.پدرم سابقه تحصیلیاش در قفقاز و ایروان بود و در مکتبخانه. بعد از اینکه کودکستان تبریز را تأسیس کردند گفتند: اینجا باغچه اطفال است و من باغچهبان این باغچه هستم. به این دلیل فامیلی خودش را باغچهبان کرد. بعد از آن هم فکر میکرد که تمام مربیان بچهها باید باغچهبان باشند. میگفت: ما گلها را داریم پرورش میدهیم به این دلیل باغچهبان شدهایم.
باوجود این که در تبریز اولین کودکستان را برای کودکان شنوا... من باید همیشه این مسئله را به گمانم تذکر بدهم، چون که مسئله... تا اسم باغچهبان میآید با [نا]شنوایان تداعی میشود. در صورتی که خدمات پدر من به موازات ناشنوایان برای شنوایان بودهاست، و خدمات بسیار ارزندهای کرده[است] که یکی از آنها آغاز کودکستان به معنای اعم کلمه است.
البته پدرم اولین کودکستان را در ایران ایجادنکردند. خانم خانازادیان در تبریز ایجاد کردند. ولی واقعاً کودکستان که شود به معنای درست آن گفتگو کرد در تبریز توسط پدرم در 1303 تاسیس شد و بعد از آن در شیراز.
پروانه فکر کنید مردی پیدا شده و ادعا میکند که بچههای کر و لال را زباندار میکند، بچهها را نوشتن یاد میدهد. ایشان حتی دوستان خودشان را هم بهخاطر این ادعا از دست دادند. تک و تنها مبارزه کردند تا ادعای خودشان را اثبات کنند و اثبات هم کردند.
استعداد پدر در آن زمان یک استعداد خدادادی بود و یک جنبه انسانی بسیار قوی که در پدر من بود که نمیخواهد این ناشنوایان را بهحال خودشان رها کند و میخواهد که به آنها هم آموزش بدهد.
ثمینه-کودکستان شیراز برای شنوایان بودهاست، پدرم هم دنبال تجدیدنظر در روش آموزش خواندن و نوشتن و باسواد کردن شنوایان بودند. از تبریز این کار را شروع کردند و اولین کتابشان را که به اسم روش تعلیم الفبا بود در تهران چاپ کردند [در سال] 1314 و در آن روش آموزش باغچهبان را عرضه کردند، که این روش همان بابا آب داد است که اکثر کتابهای [آموزشی] با آن نوشته شدهاست و پدرم خیلی زحمت کشیدند.
پدرم شعر زیاد برای بچهها گفتند، نمایشنامه نوشتند، اولین [نمایشنامه] که برای شنوایان است را به اسم خرخر در مرند در [سال] 1303 برای کودکان تبریزی شنوا نوشتند و روی صحنه آوردند و بعد از آن در شیراز نمایشهای بسیاری را روی صحنه آوردند. مجادلۀ دو پری، پیروترب، گرگ و چوپان و غیره غیره.
این است که من واقعاً دلم میخواهد که یک دفعه وقت داشتم و راجع به خدمات پدرم، دربارۀ شنوایان صحبت میکردم.
باید بگویم مدرسه ما، در ما متولد شد، یا ما در مدرسه. ولی مدرسه در ما [متولد شد] زندگی ما در یک اتاق در خانهای که پدرم به سنگلج کرایه کردهبود آغاز شد. و آنجا سه اتاق داشت، یک اتاق خانه ما بود، یک اتاق مدرسه، دبستان کرولالها بود، یک اتاق را هم کرایه دادهبودند به آقای دکترهشترودیان که دانشجو بود و از آذربایجان آمدهبودند. پس ما نمیتوانیم بگوییم از کی همکاری ما با ناشنوایان شروع شد. ما با ناشنوایان بزرگ شدیم و همیشه پدرم از وجود ما برای یافتن زمانی برای رسیدگی به یک یک بچهها استفاده میکرد.
ما با بچههای ناشنوا بازی میکردیم تا پدرم بتواند تکتک آنها را توی آن اتاق کوچک ببرد و درس بدهد. من خودم شخصاً از اول شدیداً تحت تاثیر پدرم بودم. به ایشان به شدت جذب شدم، و تمام عمرم در کنارش بودم. مدرسه پدر من اینطوری نبود که ساعت هشت صبح شروع بشود و چهار بعدازظهر تعطیل بشود. از شش صبح شروع میشد تا وقتی که پدرومادرها بیایند بچهها را ببرند. پدرم دوست داشت بچهها بیشتر بمانند، من از دبستان، دبیرستان که میآمدم مستقیم میرفتم پیش پدرم و به او کمک میکردم، درس میدادم، کارهای دستی [یاد]میدادم. و خودم بدون این که بدانم داشتم آموزش میدیدم. به این مناسبت من دنبالۀ کار پدرم را خیلی راحت گرفتم.
پروانه-سال 45 پدرم فوت کردند. از سال 44 بیشتر در اتاقشان بودند و مینوشتند. در یکی از خاطراتشان نوشته بودند که غنیمت دانستم این ناخوشی را، برای اینکه توانستم بنویسم. یعنی آن وقت بود که این زندگینامهشان را نوشتند که در واقع درد نامهاش است.
شب هنگام آذر 45 پدرم حالشان خیلی بد میشود آمبولانس را خبر میکنیم وقتی همینطور که پدرم روی برانکارد بود خطاب کرد و گفت: ستارهها خداحافظ! درختها خداحافظ!...
ایشان در بیمارستان میثاقیه بستری شدند. ایشان آن زمان هشتاد و چهار، پنج سالشان بود. عمل کردند امّا متأسفانه دو روز بعد از عمل فوت کردند و ما پدر را از دست دادیم.
ثمینه-یکی از بزرگترین خدمات خانواده باغچهبان این بود که آموزش ناشنوایان و توانبخشی ناشنوایان به جایی رسید که در همایش منطقهای که در سال هزاروسیصدو نمیدانم پنجاه و شش یا پنجاه و هفت ایجاد شد، کشور ایران به عنوان مرکز برنامهریزی و تربیت معلم برای ناشنوایان، آموزش ناشنوایان و رفاه و توانبخشی ناشنوایان انتخاب شد،....
مصاحبه با خانم ثمینه باغچه بان: 1385/3/22
مصاحبه با خانم پروانه باغچهبان: 1397/5/7
منبع: گروه دیداری –شنیداری